کد خبر 276586
۲۵ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۲

رجز نخوان، اشک نریز، حماسه بسرای

رجز نخوان، اشک نریز، حماسه بسرای

اگر جنگ را یک مثلث در نظر بگیریم، ضلع اول عملیات نظامی، ضلع دوم، اقتصادی و سومین ضلع این مثلث، رسانه است.

به گزارش حیات، اگر جنگ را یک مثلث در نظر بگیریم، مثل یک متساوی الاضلاع یا به قول فرهنگستان زبان پارسی، یک «سه‌برِ سه‌بر برابر» است. ضلع اول و مشهود، عملیات نظامی است که در میدان عملکرد آن را دیدیم. ضلع دوم، اقتصادی است که آن هم در طول آن ۱۲ روز، به خوبی مدیریت شده بود. اما ضلع سوم! سومین ضلع این مثلث، رسانه است و همانقدر اهمیت دارد که موشک و کالای اساسی. البته می‌دانم که تا اینجا همه با هم هم‌نظریم.

آتش‌بس زمان پایان جنگ نیست؛ استراحت بین دو نیمه است. شاید عملیات‌های نظامی، فعلا قطع شده و اقتصاد روی همان پاشنه شرایط نرمال بچرخد، اما رسانه است که امروز می‌جنگد. اگر ما در بحث نظامی پیروز ماجرا بودیم و در بحث اقتصاد، دولت موفق عمل کرد، اما رسانه، گیج و مبهم و بدون دستورالعمل و برنامه، هرروز بیشتر مردم را می‌آزارد.

رسانه‌های دشمن، به مثابه نیروی جنگی آن، اقدامات مختلفی انجام می‌دهد. هرروز می‌بینیم که خبرهای مخابره شده از سمت دشمن، همه از جنس رجز است. همه خبر از شروع هولناک نیمه دوم می‌دهد. واهمه به دل مردم می‌اندازد که چه و چه. مدام خبر می‌آید که دشمن در حال تسلیح است. یک روز آلمان کمکش می‌کند، یک روز آمریکا. یک روز فرانسه پشتش در می‌آید یک روز بریتانیا حمایتش می‌کند. بخش دیگر دستگاه رسانه‌ای دشمن، می‌خواهد مردم را به تیم خودی بیاورد. مدام می‌گویند که با مردم عادی کاری نداریم؛ در حالی که بخش عمده‌ای از ۶۰۰ شهید، مردم عادی بودند. عملیات روانی دشمن، به نیروهای نظامی ما کاری ندارد، چون می‌داند وقتی نیرویی که بعد از شهادت فرماندهان اصلی‌اش، به سرعت خود را بازیابی کرده و عملیات دقیق (و نه کور) اجرا می‌کند، درگیر عملیات روانی او نمی‌شود، پس مجبور است مردم را بزند. اینجا یاد جمله‌ای در روز عاشورای سال ۶۱ هجری می‌افتم که عمر سعد در جواب حرمله لعنت الله علیهما، گفت اگر پسر را بزنی، پدر هم می‌افتد.

اما رسانه در ایران چه می‌کند؟ مویه می‌کند و رجز می‌خواند! مویه کردن وقت دارد؛ کجای دنیا وسط جنگ، مویه می‌کنند؟ مویه کردن شاید بتواند حس غیرت را برانگیزاند، اما اگر از حساب خارج شود، حس ترس را تشدید می‌کند؛ حس مغلوب بودن، حس شکست. رسانه ما به این توجه نمی‌کند و تصور می‌کند با مظلوم‌سازی می‌تواند عواطف را برانگیزاند.

از طرف دیگر رجز برای دشمن است، نه برای مردم در داخل کشور. فیلم‌های گلادیاتوری یا تاریخ جنگ‌های صدر اسلام را که ببینید، هیچ دلاوری رو به لشگر خودی برای دشمن رجز نمی‌خواند. رجز رو به روی دشمن است، به زبان دشمن. برای خالی کردن دل دشمن. برای داخل، اما باید حماسه سرود و حماسه خواند. حماسه با رجز فرق دارد. حماسه در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و در ادبیات به داستان‌های منظوم و توصیف‌گر اعمال پهلوانی، افتخارات قومی و نژادی یک ملت گفته می‌شود. حماسه اگر اغراق هم باشد، برای قوت قلب است و البته باورپذیر؛ حماسه رگ نژادی و وطن‌دوستی و حتی مذهبی را تحریک می‌کند، اما رجز برای ترساندن است که گاهی با بلوف هم مخلوط می‌شود. بلوف می‌زنی تا دشمن را بترسانی. تا جنگ نظامی را قبل از شروع، پیش افتاده باشی. رجز در لغت به طور کلی به معنای فخرفروشی، خودستایی و بیان شجاعت و برتری است، به خصوص در هنگام جنگ و نبرد. پس به یاد بیاوریم که هیچ‌کس رو به لشگر خودی، فخر نمی‌فروشد.

هیچ وقت حماسه، از دل تراژدی در نمی‌آید. تراژدی جزئی از داستان است؛ اما همه داستان نیست. حماسه نشانه قدرت است و ماتم نشان ضعف. از ضعف نمی‌توان به قدرت رسید. برانگیختن غیرت، با حماسه جواب می‌دهد نه با ماتم. همانطور که کربلای بدون حماسه، کربلای خالی از مفهوم و شکست ظاهری است؛ کربلایی که هیچ مفهومی با «ما رایت الا جمیلا» ندارد و صرفا ماتم برای یک مرد خدایی و یاران باوفای اوست. اما از دل حماسه است که حتی می‌توان برای ظلم دشمنانش و ماتمش گریه کرد.

یک معضل بزرگ دیگر در فضای رسانه‌ای ما، کانال‌ها و افراد در فضای مجازی هستند. رسانه‌هایی که میخواهند به اصل تئوریک خبری خود یعنی سرعت، جامع‌بودن و فراگیر بودن عمل کنند، اما رسما در دام عملیات روانی دشمن قرار دارند. درست است که بی‌اطلاعی در دوران قطعی اینترنت مردم را آزار می‌داد (که نتیجه ضعف رسانه‌های ملی وشبکه‌های اجتماعی داخلی بود)، اما این که هر لحظه ترامپ چه می‌گوید یا نخست وزیر دشمن چه حرفی زده است، چه اهمیتی برای مردم عادی باید داشته باشد؟ آن هم زمانی که می‌دانیم دشمن به دنبال عملیات روانی است، خبررسانی‌هایی با چند ایموجی (شکلک) قرمز رنگ و هشتگ فوری و مهم و از این جور جلب‌توجه‌ها چه کمکی به مردم می‌کند؟ می‌فهمم که اصل رسانه را رعایت می‌کنید، اما مهمتر از آنچه در کتاب‌ها و کلاس‌های خبرنگاری خواندیم، شناخت رسانه و تئوری‌های عملیات رسانه‌ای است.

بیاییم در این روزهای نفس‌گرفتن بین دو نیمه، رجز را عبری-انگلیسی بخوانیم و به فارسی، شاهنامه‌ای جدید بسراییم. شاهنامه‌ای از ده‌ها خانی که رستم‌های ایرانی در دل سرزمین‌های اشغالی رد کردند. از قدرت تیرهای آرش‌هایمان بگوییم که مرزها را بی‌معنا کرده و در کمتر از ۷ دقیقه، زلزله در تل‌آویو و حیفا ایجاد می‌کند. از وایزمن و مقرهای دشمن بگوییم که سال‌ها از خون مسلمانان مکیدند تا به اصلاح تحقیق کنند برای اهداف تروریستشان. به این توجه کنیم که رسانه در ایران، به ابزار نمی‌بازد؛ به ایده و مفهوم است که بازنده است. به استراتژی است. استراتژی برای قوت قلب مردم و لرزه در دل‌های دشمن.

*خبرنگار و فعال رسانه‌ای

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha